حس حسادت حس تلخی است که کماکان بسیاری از ما آن را تجربه کرده ایم اما درناک ترین نوع آن در زندگی زناشویی تجربه میشود با این حس چه کنیم آیا بهتر نیست به جای حسرت و تخریب کردن دیگران به فکر پیشرفت خودمان باشیم
[information] انسان از لحاظ روانشناسي مستعد حسادت است و تمايل به ايجاد رقابت با انسانهاي پيرامون خود دارد. تقريبا از سنين کودکي مفهوم حسادت براي انسان شکل ميگيرد[/information]
چگونه از حس حسادت خود برای پیشرفت استفاده کنیم؟
انسان در همان سنين کودکي ميآموزد براي رسيدن به منتهاي خواستهها و ايدهآلهايش نميتواند تمامي منابع را در اختيار داشته باشد. براي مثال يکي از مهمترين نيازهاي انسان نياز عاطفي است و کودک متوجه ميشود نميتواند همه توجه و حواس مادر را براي برطرف کردن اين نياز در خود داشته باشد چون ذهن مادر ممکن است معطوف موضوعات ديگري باشد و از اينجاست که انسان با مفهوم حسادت روبرو ميشود. در کنار تجربه اين حس انسان با تجربه غبطه خوردن نيز مواجه ميشود و گفتوگوهاي ذهني در او بهوجود ميآيد. براي مثال «شايد آن شخص از من دوستداشتنيتر است»، «شايد او از من قويتر است و ويژگياي دارد که در من نيست» و اين گفتوگوها و تعبيرهاي ذهني باعث ايجاد حسادت در فرد ميشود. وقتي فردي نسبت به موقعيت و جايگاه کسي حسادت ميکند، سعي ميکند خودش را به جايگاهي برساند تا اين کمبود را در خود جبران کند و به همين دليل خود را به همان موقعيتي ميرساند که حسرتش را خورده است. براي مثال اگر افراد در مورد محبوب بودن شخصي حسادت کردهاند، خود را به موقعيتي ميرسانند که همانند آن شخص دوستداشتني و محبوب شوند يا اگر نسبت به ويژگي خاصي در فردي دچار حسادت شدهاند، تلاش ميکنند در خودشان نيز آن ويژگي را بهوجود بياورند. اين مرحله، مرحله رقابت نام دارد که شخص حسود شروع ميکند به همانندسازي با فردي که نسبت به موقعيت يا ويژگيهاي رفتارياش حسادت کرده و در اين وضعيت سعي ميکند چيزي که آن شخص دارد يا حتي بهتر از آن را به دست بياورد.
حس حسادت با خشم همراه است
متاسفانه يکي از پيامدهاي حسادت توليد خشم در افراد است. وقتي فردي نسبت به موقعيت اطرافيان خود احساس رقابت ميکند و در خودش توانايي رسيدن به اين موقعيت را نميبيند، علاوه بر توليد خشم، حتي دوست دارد آسيبي به فرد مقابلش بزند و دچار يک حس تخريبکننده نيز ميشود. اما وقتي شخصي به جاي حسادت، مبنا را روي رقابت ميگذارد، اين حس در او بهوجود ميآيد که ميتواند به موقعيتهاي مشابه افراد پيرامونش برسد در نتيجه حس خشم در او کم ميشود. در اين شرايط فرد به مقايسهاي سازنده ميپردازد يعني با خودش ميگويد در اين ويژگيها من از آن فرد بهترم يا در اين موارد او از من بهتر است و رقابت شکل ميگيرد اما در اينجا رقابت با توليد اضطراب در شخص همراه است اما رقابت نسبت به حسادت خيلي سازندهتر است چون حسادت تهديدکننده نيست و باعث تغييرات مثبت در افراد ميشود. رقابت حس پيچيدهتري از حسادت است از اين رو سازندهتر است. گاهي اوقات انسان نسبت به بعضي موضوعات احساس رقابت دارد که شايد در واقعيت اصلا به آن نيازي نداشته باشد و تنها فکر ميکند به آن موقعيت نياز دارد. نيازهاي مختلفي در زندگي افراد وجود دارد مثل نياز گرسنگي و تشنگي يا نياز به محبت که جزو نيازهاي اوليه و اصلي زندگي انسانها هستند که ميتوانند آنها را برطرف کنند. اما به تدريج وقتي انسان بزرگ ميشود نيازهاي کاذبي نيز در او شکل ميگيرد. براي مثال وقتي شخصي به دوست داشته شدن نياز دارد ممکن است اين نياز را به صورت ديگري نشان دهد يا وقتي ميبيند شخصي قدش بلندتر از اوست و از ديگران توجه دريافت ميکند، با اين شخص به رقابت ميپردازد و در ذهنش اينطور تداعي ميکند که اگر قدش بلندتر بود يا اگر پوست زيباتر و يا خانه و اتومبيل بهتري ميداشت، مورد توجه قرار ميگرفت و در نتيجه نياز به دوست داشته شدن به شکل متفاوتي در شخص ظاهر ميشود.
ثروت و زيبايي دليل محبوب بودن نيست
در دنياي واقعي اينکه شما خانه و اتومبيل يا رنگ چهره متفاوتي داشته باشيد دليل دوستداشتني بودن و مورد توجه قرار گرفتن نيست. اشخاص حسود احساس ميکنند خودشان چيزي ندارند و ديگران همه امکانات را در اختيار دارند و علاوه بر تجربه چنين حسي، احساس ناتواني ميکنند. در واقع خودشان را هم ناقص ميبينند و هم ناتوان که اين يعني نداشتن اعتماد به نفس. از افراد ظاهر نازيبايي دارند اما دوستداشتني هستند اما افرادي که حسادتهاي کاذب دارند به جاي اينکه دنبال اضافه کردن ويژگيهايي براي مورد محبت قرار گرفتن باشند دنبال جراحي، خريد کردن، اضافه کردن اموال مادي و … هستند.
منبع :زندگی مثبت
دیدگاهتان را بنویسید